۲.۱۲.۸۲

 
انتخابات تموم شد و به خيابونها ريختند مردم منم تاکسی رو روشن کردم و رفتم طرفای آزادی. ساعت نزديکای 12 شب دو تا مسافر رسيدن از ترمينال سوارشون کردم طرفای اسلام شهر راه افتاديم. از لهجشون معلوم بود قزوينين!!.
پرسيدم از قزوين مياين.یکیشون جواب داد: ها رفته بوديم رای بديم!!.
گفتم مرد مومن مگه اينجا نمی شد رای بدين تا اونجا رفتين.
گفت: به بابا اونجا عشق و حال بود صفا طولانی!! ملّت کيپ!! تازه آخرش به زور نيرو انتظامی مردمو بيرون کردن از حوزه!!
گفتم يعنی تو قزوين همه رای می دادن!!
گفت نه بابا تا نوبت می رسيد بر می گشتيم ته صف!! آخه قزوينی هستيمو غريزه داريم!!.
نظر يادتون رفت که بازم!!

 
انتخابات تموم شد و به خيابونها ريختند مردم منم تاکسی رو روشن کردم و رفتم طرفای آزادی. ساعت نزديکای 12 شب دو تا مسافر رسيدن از ترمينال سوارشون کردم طرفای اسلام شهر راه افتاديم. از لهجشون معلوم بود قزوينين!!.
پرسيدم از قزوين مياين.یکیشون جواب داد: ها رفته بوديم رای بديم!!.
گفتم مرد مومن مگه اينجا نمی شد رای بدين تا اونجا رفتين.
گفت: به بابا اونجا عشق و حال بود صفا طولانی!! ملّت کيپ!! تازه آخرش به زور نيرو انتظامی مردمو بيرون کردن از حوزه!!
گفتم يعنی تو قزوين همه رای می دادن!!@
گفت نه بابا تا نوبت می رسيد بر می گشتيم ته صف!! آخه قزوينی هستيمو غريزه داريم!!.
نظر يادتون رفت که بازم!!

۱.۱۲.۸۲

 
امروز من از خونه نیومدم بیرون و از خیر نون در آوردن گذشتم و تاکسی رو از پارکینگ در نیاوردم. نشستم پای تلویزیون و شرکت با شکوه مردمو نيگاه کردم.
از صبح اين سیمای لاريجانی شروع به گزارش از مناطق کرد نشین ايران نمود در حاليکه در چندين شهر مانند بوکان، مريوان، مهاباد، سنندج و ... دفتر تبليغات کاندیداها به هم ريخته بود و درگيریهايی بين مردم با نيروهای نتظامی پيش آمده بود، با اين حال خودفروشان کردی که در کردستان"جاش" نام گذاری شده اند و پستهايی در بسيج و نيروی انتظامی دارند، همراه با خانواده هایشان که منفور جامعه هستند رای می دادند.
در استان گلستان یک بسیجی در جواب سوال خبرنگار که چرا رای داديد، گفتند: من میخوام دست رهبرم را با این کار ببوسم و مشت محکمی توی دهان بوش بزنم!!!.
در اردبيل يکی گفت: من می خوام روی استکبار جهانی را با اين کارم کم کنم!!!
جوانی که موهاشو مانند رپی ها روغن زده و کج کرده بود گفت: من وظيفه شرعی خودم می دونم و اگه رای ندم احساس گناه!!! می کنم.
خانم خسروی خبرنگار استان گیلان که در پخش مستقيم گزارش می داد در ساعت 16:39:41 ثانيه ولایت فقيه را با اشتباه "وقيح" خواندند که بلافاصله عذر خواهی کرد!!!.
خانمی که مسئول صندوق بود احساسشو گفت: مردم واسه امام زمان رای می دنو نمیدونین با چه زوقی محکم رایشونو میندازن تو صندوق!!!.
یک خانمی هم در مسجد النبی در مصاحبه با خبرنگار صدا و سیما گفتند: ما با اینکه این شبها همش تو ماهواره ها گفتن رای ندین ولی اومدیم بگیم که ما حرفتونو گوش نمیدیم و با اینکه کانالهاتونو نیگا می کنیم ولی رای می دیم.
در حاليکه در بيشتر ايران جوانان انتخابات را تحريم کرده اند، صدا و سيمای آخوندی تلاش فاحشی را برای نشان دادن پر شور مردم در انتخابات می کند که اين کار تا ساعاتی ديگر که انتخابات زمانش به سر می رسد همچنان ادامه خواهد داشت.
اين همه تلاش در حاليست که مردم 79 درصد در انتخابات شرکت نمی کنند
ولی اين ملّت آگاه ايران است که پس از پايان وقت قانونی انتخابات می خواهند به خيابانها بريزند.
منم میخوام تا دو سه ساعت دیگه که این نمایش مضحک تموم بشه بریم بیرون شما هم بياين ها!!
نظر بدين بابا دلمون خوش بشه وگرنه تاکسی رو می خوابونم گوشه حیاط کامپیوترم.

۳۰.۱۱.۸۲

 
آزادی بيان و عقيده در ايران

استقلال، آزادی، ....!!!

 
روز جمعه «نه!» به رژيم اسلامی

حذف منتقدين و دگرانديشان، تقلب و اجبار، مشخصات اصلی انتخابات فرمايشی است که روز اول اسفند برگزار می شود. ولايت فقيه اين انتخابات را بر مردم تحميل کرده تا مجلسی مطيع و گوش به فرمان بسازد. دستگاههای تبليغاتی، سرمايه های عظيم مالی، نيروهای نظامی و شبه نظامی را بسيج کرده اند تا با پر کردن صندوق های رای به نام مردم، برای استبداد دينی مشروعيت بخرند.

هم وطن!

با تحريم اين نمايش رسوا، حکومت جمهوری اسلامی ايران را در تحقق برنامه های امروز و فردای خود ناکام کنيم

هر رايی که روز جمعه از حکومت دريغ شود، استبداد دينی را تضعيف و ولايت فقيه را بی اعتبارتر می سازد

۲۸.۱۱.۸۲

 
راهی برای جلب بيشتر آرا از مردم!!!
سلام، شنيدم شما تارنما!! دارين، درسته؟؟؟!!
بله، چطور مگه.
يه سوال داشتم: شما واسه اينکه سايتتون پر بيننده بشه چيکار می کنين؟
ما کاری نمی کنيم ولی بعضيا می کنن!!!
چيکار؟؟
بعضيا خودشونو "هک" می کنن بعد به همه جا ايميل می دن که ما رو هک کردن و اينحرفا، تازه بعضيا هکر رو حکومت معرفی می کنن تا بگن خيلی سياسی عمل کرديم، حالا چرا پرسيدين؟؟
آخه می دونين چيه داشتم فکر میکردم که اين کانديداهای مجلس هم واسه اينکه مهم بشن و نظر مردم رو به خودشون جلب کنن می تونن يه سری رو مامور کنن که شبا، رو پوستراشون رنگ بپاشن یا پارشون کنن يا شعار ضد خودشون روشون با ماژيک قرمز بنويسن بعد تو سخنرانيهاشون بگن که ببينيد با ما چيکار می کنن، رقبا نمی زارن ما بريم براتون خدمت بکنيم.!!!

۲۷.۱۱.۸۲

 

تحریم انتخابات مجلس هفتم



Boycott The Election In Iran

۲۶.۱۱.۸۲

 
بحثهای داغ جديد:!!!
دعوای اصلاحاتيها با محافظه کارا سر تماس با آمريکاس، آخه می خوان دوتاشون اين کارو بکنن، ولی افتخارشو می خوان هر کدوم نصيب خودشون بکنن.
ــ دعوا سر قدرته ، اگه اصلاحاتيها بمونند، ايرانو بيشتر می فروشند، اگه تند رو ها بمونند، مردم بيشتر ذلّه می شن و اعتياد و فحشا و .... بيشتر می شه.
ــ اصلاحاتيا اگه باشند، جمهوری اسلامی 25 سال ديگه سر پا می مونه، تند روها اگه باشند، جمهوری اسلامی 24 سال دوام می یاره بعدش ميشه انقلاب اسلامی آمريکايی.
ــ اگه مردم رای بدن به منتخبين رژيم، که مجلس 90 درصد میشه محافظه کار، اگه رای ندن ملّت، مجلس 92 درصدش میشه محافظه کار و مملکت گه تر می شه از اينی!!! که هست.
ــ چه ملّت رای بدن و چه رای ندن، رئيس جمهور آينده ، حسن روحانيه!!.
ــ... و
ــ... .
نظری نمی خواين بدين، مگه شما تاکسی سوار نشدين!! بحثو داغترش کنين ديگه!!!.

 
سلام دوستان عزیز مسافران تاکسی، دوستی ، راهی برای عبور از فيلتر مخابرات پيشنهاد کرده که عملی هم هست. ببينینش و ازش استفاده کنيد. حد اقلش اينه که پناهجو را می شه باهاش ديد :D

۲۳.۱۱.۸۲

 
راستش من می خوام فعلاً ساوند بلاگ رو تست کنم و اگه خوب باشه ادامش بدم اينم پست اول اونه!!

يه چيزی بود که ديروز شنيدم ولی باور نکردم که می گفتن بچه مدرسه ايهارو به زور کشوندن تو خيابون واسه راهپيمايی. ولی امروز تو يکی دو تا سايت ديگه هم خوندم و فکر کردم تا نباشد چيزکی مردم نگويند چيزها.
آخه ديروز دو تا بچه مدرسه ای که کلاس پنجم ابتدائی بودن هم از راهپيمايی داشتن برمی گشتند خوردن به تورم. منم پرسيدم: بچه جون الان مینشستین درسو مشقتونو می خوندين تو خونه بهتر نبود تو اين هوا بزنين بيرون. شما رو چيکار به اين کارا.!!؟؟
ولی يکيشون برگشت و گفت: آقا نمره انظباطمونو کم می کنن نيايم. ناظممون اول اومد و حاضر غايب کرد هر کی نيومده بود اسمشو نوشت و گفت: خودم می دونم باهاشون چيکار می کنم.
گفتم: بابا جون نترسيد به خدا هيچ غلطی نمی تونن بکنن ولی با خودم گفتم: بچه تو اين سن و سال چی می دونه بهتر نيست پدر و مادرا یه خورده تو گوش بچه هاشون بخونند و بفهمونند دنيا دست کيه!!!.
بعد بازم فکر کردم که کلّی پدر و مادرا هم اومده بودن که راهپيمايی، به اينا آدم چی بگه ديگه و بازم خودم نتيجه گرفتم تو دنيای امروزه با اين همه اطلاع رسانی و شعور وآگاهی، يا بايد اينا خيلی نفهم باشند و از قافله عقبند و يا اينکه همکاسه و همپياله اين آخوندا بايد باشند. به راستی سرمايه دارانی که اين رژيم اونا رو به نون و نوايی رسونده، هيچوقت طالب عوض شدن اين رژيم می شن؟؟؟!!!...

 
دوستان و مسافران عزيز، وبلاگ پناهجو هم به روز شد. يه سری بزنيد، ضرر نمی کنيد.

۲۲.۱۱.۸۲

 
دوستان سلام. چند روزی بود که تاکسیم نقص فنی داشت و نتونستم چیز تازه ای تهيه کنم و براتون بنويسم تا امروز که 22 بهمن بود و راهپيمايی!! حول و حوش ساعت 12 ظهر بود که چند نفری از آزادی سوار شدن و بحث شروع شد سر اينکه امسال واقعاً ملّت کم اومده بودن تظاهرات و این حرفا و داشتن می گفتن که با سه چهار هزار اتوبوس از اينور و اونور مردمو جمع کردن و آوردن واسه راهپيمايی، تازه دانش آموزارو هم که به زور کشونده بودن تو خيابون.
ولی از همه جالبتر اين بودش که می گفتن کلّی فلسطينی(هموطنان حوالی ميدون فلسطين رو نمی گم ها) همون هموطنای جديد!! که جديداً تو هر قسمتی از امورات انتظامی فعال شده اند (اينو اون زمان حمله به کوی دانشگاه هم شنيديم که يه نيروهای سرکوب جديدی که لهجه های غير ايرانی دارند هم بودند که دانشجويان را سرکوب کردند).
داشتم می گفتم که کلّی فلسطينی هم که به قول اخبار خودشون مجروحين و جانباز بودند و برای مداوا به ايران اومدن هم شرکت داشتند. آخه تو را به خدا بگو واسه زلزله زده های بم که ايرانی هستند جا کم بود ولی واسه فلسيينی ها جا رزرو می کنن و مجانی هم مداوا می شن.
خلاصه آدم می سوزه وقتی اين چيزا رو می شنوه.
ولی خودمونيم اين ملتی که اومده بودن تظاهرات می خواستن چی رو ثابت کنن. غيرتشونو!!!

۱۸.۱۱.۸۲

 
ديروز نماز جمعه که تموم شد" من اونجا نبودم ها"رفته بودم خلق اللّه! را برسونم !! نماز خونا سوار شدن برن خونه هاشون. طبق معمول بحث سر حرفای امام جماعت و خطبه هاش شروع شد:
_ شنيدی حاج آقا جنتی چی گفت که؟چهل تای ديگه هم تاييد کردن!!
_آره من فدای آقام بشم!! آخه دستور مستقيم داده بود.!!!.
_ ديدی که شورای نگهبان هم نتونستن رو حرف آقا حرف بزنن .
_ آخه آقا هم همونايی که خودشون می خواستن و گفته!!!.
پرسيدم: ببخشيد!! جريان چيه!!؟؟
_تعدادی نماینده رو که قبلاً رد صلاحيت شده بودن رو آقا رهبرمون دستور دادن تاييد شون کنن.
-
-
حرفاشو ديگه گوش نمی دادم فقط داشتم با خودم می گفتم که ببين مملکتو که اونی که خودشونم قبولش ندارنو با حرف آقا!! غسل تعميم می دن و می فرستنش بالا.حرف آقا!! يعنی قانون اساسی و يعنی همه چی در يک کلام.
خدا می دونه چند تا آقا هست!!!

۱۶.۱۱.۸۲

 
در اينجا از دوست عزيزی به نام محمد اکبر بوشهری که در وبلاگشان زحمت کشيدن و تاکسی مارا در معرض دید عموم!!! گذاشتن تشکر می کنم.

 
امروز سر ظهر ، خسته داشتم خودمو آماده می کردم برم طرفای خونه، دوتا جوون سوار شدن، یه خورده مسيرو که رفتيم يکيشون یه نوار داد دستمون و خواهش کرد براش بزاريم!! منم تو آيينه يه نيگاش کردم و گفتم داداش نکنه ماموری! می خوای ما رو بگيری!! گفت نه به خدا الان از يه دستفروش گرفتم می گم نکنه خالي بخونه امتحانش کنيم. قبول کردم و کاستو گذاشتم. صدای قميشی تو تاکسی پيچید. "شونه به شونه می رفتيم منو تو تو جشن بارون ، حالا تو نيستی و خيسه چشمای منو خيابون" خلاصه داشتيم کلّی واسه خودمون حال می کرديم که يه آقايی واسمون دستشو تکون داد.واستاديم سوار شدو راه افتاديم، هنوز چند متری نرفته بودم که دادش در اومد.آقا اين آهنگهای ضد انقلابی چيه گذاشتين!! دهه فجره باس جای اطن آهنگها سرودهای انقلابی بذارين. خاموش کنيد اينو!!
يکی از جوونا برگشت و گفت: آقا بده کاست انقلابيتونو گوش بديم! يارو جا خورد و یه خورده نيگاش کرد و گفت> من الان کاست از کجا بيارم شما آدرستونو بدين تا واستون پست کنم!!
اونيکی جوون برگشت و گفت: ببخشيد حاج آقا، برگه احضارو پست می کنين یا کاستشو!! منم خندم گرفت و برگشتم گفتم: حاجی، بی خيال بابا حال نگير جوونیه بزار حال کنيم. با يه آهنگ که چيزی نمی شه. دوس ندارين بفرمایین پايين !.
آقا تا اينو گفتم آتيش گرفت و شروع کرد دادو بيداد که شمارتونو می دم آگاهی و اينجوريتون می کنمو اونجوريتون ... خلاصه ديديم قضيه داره بيخ پيدا می کنه و اگه با اينا در بیفتيم نون آور خونمونو بايد بخوابونيم!!.
حاجی حال مارو گرفت و به مقصد رسيد. پياده شد و چند قدمی دور شديم و صدای موزيکو بلندتر کرديم" من تشنه مثل خورشيد، بی سرزمينتر از باد"........

۱۴.۱۱.۸۲

 
امروز يه چيز جالبی ديدم و شنيدم که بهتر ديدم اونو به شماهم بگم.
صبح زود یه آقايی شيک و پيک، صاف و صوف!، جلو روزنامه فروشی برام دست تکون داد. کلّی روزنامه دستش بود کمکش کردم سوار شد ديدم همشم روزنامه کیهان استاد بزرگوار، جارچی رژيم، به قول نبوی، مليجک، حسين خان شريعتمداریه!!.
يه خورده که راه رفتيم حس فضوليم گل کردو پرسيدم: ببخشيد شما روزنامه پخش می کنيد؟
گفت: نه اينا رو خريدم واسه خودم. بيشتر کنجکاو شدم و گفتم: مگه چی نوشته که اينهمه رو خريدين؟!!
لبخندی زدو گفت: حقيقتش من اينارو نمی خونم، اينا رو می برم قناديمون توش شيرينی می پيچيم، آخه کيهان هم ارزونتره هم تعداد صفحاتش بيشتره.
اينو گفت تازه دوزاريم افتاد که تيراژبالای روزنامه کيهان واسه چيه و قضيه از کجا آب می خوره؟؟

 
سلام دوستان، قبل از اينکه مطلب جديدی رو بنويسم در اينجا از همه شما که از اين وبلاگ ديدن کرديد و نظر داديد، سپاسگذارم. اميدوارم که با نظرات و راهنمائيهايتان منو ياری بدين.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]