۸.۱۱.۸۲

 
در مسير ... دو نفر با کلي جنس دست بلند کردند واسم . اتفاقآً دو جا خالی داشتم. در صندوق عقب رو براشون واکردم و خواستم کمک کنم که باراشونو بزارم تو صندوق که یکيشون گفت:نه حاجی!!، من خودم می زارم. لحن حرفش یه جوری بود و احساس بدی بهم دست داد.
راه افتاديم. شنيدم یکيشون گفت:عجب مفت بود ها، کاشکی بيشتر ور می داشتم، می برديم کرج آبشون می کرديم. اونيکی گفت:من امشب زنگ می زنم برامون نيگه دارن، غصه شو نخور. کنسروا که خراب نمی شن! چادرا رو هم مارکاشونو پاک می کنيم معلوم نشه مال کجان!! و بلاخره اينا به مقصد رسيدنو اومدن پايين.
راه که افتاديم نفر عقبی به جلوئيه برگشتو گفت: شناختيشون ممد!! دوتاشون تو اداره ... کار می کنن. از اموالی که از خارج واسه زلزله زدگان بم اومده می دزدن، می برن اونور و اينور آب می کنن.
بعد ممد"همونی که جلو نشسته بود" برگشت و گفت: آره درسته، اصلاً می دونی چيه؟ اين تحصن مجلس و تئار بازی کردنای آخوندا و صلاحیتها و ... همه وهمه واسه سرگرم کردن ملته تا مردم حواسشون نباشه که اينهمه پول و جنسی که از خارج واسه زلزله زدگان رسيده چه جوری دزدی می شه!!!.
نمی دونم واقعاً چه خبره ولی راستی نظر شماها چیه؟!.

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]