۲.۱۲.۸۲

 
انتخابات تموم شد و به خيابونها ريختند مردم منم تاکسی رو روشن کردم و رفتم طرفای آزادی. ساعت نزديکای 12 شب دو تا مسافر رسيدن از ترمينال سوارشون کردم طرفای اسلام شهر راه افتاديم. از لهجشون معلوم بود قزوينين!!.
پرسيدم از قزوين مياين.یکیشون جواب داد: ها رفته بوديم رای بديم!!.
گفتم مرد مومن مگه اينجا نمی شد رای بدين تا اونجا رفتين.
گفت: به بابا اونجا عشق و حال بود صفا طولانی!! ملّت کيپ!! تازه آخرش به زور نيرو انتظامی مردمو بيرون کردن از حوزه!!
گفتم يعنی تو قزوين همه رای می دادن!!@
گفت نه بابا تا نوبت می رسيد بر می گشتيم ته صف!! آخه قزوينی هستيمو غريزه داريم!!.
نظر يادتون رفت که بازم!!

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]